دختری که چهره مجروحین را نقاشی می کرد
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۳۵۱۶۱
قرار شد بیمارستان گلستان را به جای دیگری منتقل کنیم. بیمارستان جای خطرناکی بود و اگر عراق وارد شهر می شد اول آنجا را می گرفت. رفتیم آن سمت کارون و در نهایت مرکز بهداشت هفده شهریور انتخاب شد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - تصمیم ها حرف اول را می زنند. راه جدا می کنند، مسیر می سازند، زندگی را شکل می دهند. تصمیم ها حتی گاهی آدم می سازند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***
قرار شد بیمارستان گلستان را به جای دیگری منتقل کنیم. بیمارستان جای خطرناکی بود و اگر عراق وارد شهر می شد اول آنجا را می گرفت. رفتیم آن سمت کارون چند جا را دیدیم و در نهایت مرکز بهداشت هفده شهریور انتخاب شد.
برگشتیم بیمارستان و وسیله های لازم را بردیم و بلافاصله در مرکز بهداشت، اتاق عملی درست کردیم و استریلش کردیم و بخشی جراحی مغزواعصاب را راه انداختیم. در اهواز غیر از بیمارستان ما، بیمارستان امام هم مجروح می پذیرفت. آنها هم مثل ما اسباب کشی کرده بودند به هتل اهواز. بیمارستان امام تخصصی ارتوپدی بود و بیمارستان ما تخصصی جراحی مغز و اعصاب. بیشتر مجروح های جنگی این دو آسیب را داشتند. بیمارستان رازی و ابوذر هم بودند که تعداد محدودی بیمار می پذیرفتند. بیمارستانهای خصوصی تعطیل بودند و بیمارستان نفت از جبهه دور بود و مجروح ها را آنجا نمی بردند.
آن روزها بیشتر از چیزی که باید به خودم مسلط بودم. سرعت عبور خاطره ها فرصتی برای به خاطر سپردن و هضم کردنشان به دست نمی داد. وقتی نداشتیم برای فکر کردن و غصه خوردن. کار سنگین بیمارستان بیشتر از توان مان بود. شاید برای همین است. که همه چیز این قدر در هم و شلوغ و بدون دخالت احساسات در خاطرم مانده. یادم است که خانه نمی رفتیم. روزهای پشت سر هم در بیمارستان می ماندیم. به خاطر کمبود نیرو نبود؛ نمی شد از بیمارستان بیرون رفت. خانه ای هم امن نمانده بود که برویم. نیرو زیاد داشتیم، دانشگاه ها تعطیل شده بود و مربی های پرستاری از دانشگاه ها به بیمارستانها آمده بودند. داوطلب ها هم بودند. مخصوصا اوایل جنگ، صدها دختر و پسر از نیروهای مردمی می آمدند و می خواستند کمک کنند. باید برای آنها هم برنامه ریزی می کردیم. کار سختی بود. اگر فرصتی پیدا می کردیم با آنها مصاحبه می کردیم و کسانی را که تجربه ای داشتند نگه می داشتیم و بقیه را می فرستادیم بروند در جاهای دیگر مثل تدارکات پشت جبهه کمک کنند.
یکی از آنها را خوب یادم است. دختری بود که چون کار دیگری از دستش برنمی آمد توی بخش ها می چرخید و چهره ی زخمی ها را نقاشی می کرد. یکی دیگر مسئول این شده بود که موقع نماز مهر روی پیشانی کسانی بگذارد که بدحال بودند و نمی توانستند تنها نماز بخوانند. روزی که بستان را گرفته بودند مرتب مجروح می آوردند. سرمان شلوغ بود. مریض ها را پشت در اتاق عمل شماره بندی کرده بودیم. بعضی ها در اولویت بودند و اگر دیر می شد جان شان را از دست می دادند. ناگهان سر عمل از هوش رفتم. همان وقت بود که فهمیدم سربچه ی دومم حامله ام. هرچه می گذشت حالم بدتر می شد. اتاق عمل را بمباران می کردند و من آنقدر فشارم پایین بود که نمی توانستم برای فرار تصمیم بگیرم. همه می رفتند و من تنها می ماندم. رئیس بیمارستان دو روز مرخصی اجباری به من داد که بروم شیراز، به دخترم سربزنم و برگردم. رفتم و وقتی برگشتم مرکز بهداشت خالی بود. گفتند بیمارستان را به هتل نادری منتقل کرده اند. ساختمان خانه ی بهداشت یک طبقه بود و امنیت کافی نداشت. هتلی نادری چند طبقه بود و ما در زیرزمینش یک اتاق عمل و یک بخش راه اندازی کردیم که تا خیلی بعد از آن پابرجا بود. بخش بزرگی بود. در همان بیمارستان به من پیشنهاد شد رئیس خدمات پرستاری بیمارستان شوم و همانجا تمام دوران حاملگی ام را گذراندم.
آنچه خواندید بخشی از روایت کوکب محمدزاده، سرپرستار بیمارستان گلستان اهواز از سال های جنگ بود که در شماره 70 مجله همشهری داستان در مهرماه 1395 به چاپ رسیده است. این روایت بخش های خواندنی و اعجاب برانگیز بیشتری دارد...
ارسال به تلگراممنبع: مشرق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۳۵۱۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افزایش ۱۰ درصدی نرخ چاقی در دانشآموزان/ جلوگیری از کم تحرکی دانشآموزان با مسابقات مادر دختری، پدر پسری
صادق ستاری فرد، معاون تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان گفت: فقر حرکتی دانشآموزان یکی از مهمترین معضلات ما است.
وی با بیان این که سبک زندگی، رژیم غذایی، فعالیت و بازی دانشآموزان و خانوادههایشان با شیوع بیماری کرونا تغییر کرده است؛ افزود: نرخ چاقی دانشآموزان ۱۰ درصد افزایش یافته و به ۳۳ درصد رسیده؛ به گونهای که از هر ۳ دانش آموز یک دانش آموز با معضل چاقی و اضافه وزن مواجه است.
ستاری فرد با اشاره به اینکه آمار مذکور نگران کننده است؛ تصریح کرد: بخشی از مشکلات چاقی به مدرسه، بخشی به خانواده و بخشی به نظام اجتماعی، فرهنگی و سلامت کشور مربوط است.
او ادامه داد: فقر حرکتی دانشآموزان، چاقی و ضعف قوای جسمانی دانشآموزان مسئلهای ملی است که باید تمام ارگانها، دستگاهها و مردم برای رفع این مشکلات به وزارت آموزش و پرورش کمک کنند.
وی افزود: آینده کشور به دست دانشآموزان امروز است؛ در همین راستا نیازمند عزم و برنامه ملی هستیم که باید چیده و به آن عمل شود.
او ادامه داد: ما به سهم خود کیفیت بخشی درس تربیت بدنی و فعالیت دانشآموزان در خارج از ساعات آموزشی اوقات فراغت و مسابقات جشنوارهها را دنبال میکنیم.
معاون تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش با بیان این که بازهای مجازی و رایانهای رقیب تحرک و ورزش دانش آموزان شده است؛ تصریح کرد: ما برای جلوگیری از کم تحرکی دانشآموزان مسابقات ورزشی مادر دختری، پدر پسری برگزار کردهایم.
به گفته ستاری فرد، اگر دانشآموز به لحاظ سلامت جسمی و روحی در موقعیت مناسب نباشد، یادگیری مناسبی نخواهد داشت؛ به همین دلیل دانشآموزان باید در ساحتهای علمی و جسمی تقویت شوند.
باشگاه خبرنگاران جوان علمی پزشکی آموزش و پرورش